سال های سال است که تصور عموم مردم بر این استوار شده که افرادی که منتسب به عرفان هستند (چه از نوع صحیح و الهی و یا نادرست و بعضا شیطانی) می بایست بتوانند خود را در هر شرایطی از مشکلات رهایی دهند و این طرز تفکر نیز از آنجا سرچشمه گرفته است که افراد مدعی ارتباط با ماوراء می بایست قدرت هایی داشته باشند که سایرین نداشته و از همین رو در مواجه ی با مشکلات، دچار سختی نشوند.
این طرز تفکر از جهتی صحیح و از جهتی نادرست است.
اما جهت صحیح آن این است که برخی مدعیان دروغین عرفان بیان می دارند که آنقدر تقرب الهی داشته اند به گونه ای که با خداوند یکی شده اند و مردم هنگامی که این سخنان را از ایشان می شنوند خواهند گفت پس تو که مدعی هستی با خداوند یکی شده ای پس هیچ مشکلی نباید برایت پیش آید و هنگامی که آن مدعی دروغین را در مواجهه ی با مصائب، بی دفاع مشاهده می کنند، خواهند گفت تو کذابی اما همواره این ذهنیت با مردم خواهد ماند که عده ای هستند که واقعا مدعی قدرت و علمی همانند خداوند هستند.
اما جهت نادرست تفکر مذکور این است که مردم نمی دانند واقعا وحدت واقعی با خدواند به وجود نخواهد آمد و مدعیان عرفان و بعضا علوم غریبه را نوعی خدای زمینی می پندارند(البته ممکن است خودشان به این موضوع توجه نداشته باشند) اما باید دانست که از هر علمی به میزان آن علم می بایست توقع عملیاتی شدن داشت.
برای درک ساده تر این موضوع می توان به علم ساخت دارو و تفاوتش با مهندس عمران اشاره نمود که درست است که هر دوی آنها از مقولات علمی به شمار می روند اما کلماتی که بعد از علم آمده یعنی دارو و عمران، آنها را محدود می نماید.پس می توان پزشک دارو ساز را از جهتی عالم شمرد و از جهتی جاهل.از آن جهت که علم به ساخت دارو داشته را عالم ساخت دارو می نامیم و از آن جهت که عالم به ساخت منزل و عمران نمی باشد جاهل بنامیم.
درست در مورد منتسبین به عرفان و ماوراءالطبیعه نیز چنین است که اگر دروغین نباشند و راستگو باشند از جهت برخی توانایی های غیر معمول، عالم می باشند و از آن جهت که همانند خداوند متعال نبوده و نخواهند بود، جاهل شمرده می شوند ولو اینکه خودشان توهم بر یگانگی با خداوند را داشته باشند و در توهمشان همین بس که دستگیر می شدند و مانند بقیه مردم کشته می شدند و هیچ امداد غیبی از ناحیه خداوند بر آنها انجام نمی یافت.
در ادامه به اشخاصی اشاره خواهد شد که مدعی عرفان، صوفی گری و ارتباط با ماوراء بوده اند اما حتی نتوانسته اند از دست شخصی که می خواهد به وی صدمه بزند رهایی بخشد.
باز این نکته به ذهن افراد خطور نکند که ایشان خودشان نخواسته اند از دست تقدیر فرار کنند و راضی به رضای حق بوده اند؛ خیر این چنین نیست صراحتا در داستان هنگام کشتن برخی از آنها نگاشته اند که در صدد فرار برآمده اند اما نتوانسته و کشته شده اند.