یکی از علت های بیزاری مردم از دین، عملکرد دینداران است به این شکل که مردم با خود تصوراتی از دین داشته اند که هرگاه افراد مدعی دینداری را بر خلاف آن پیدا می کنند، احساس بد و سوء ظنی نسبت به اصل دین پیدا می کنند.
این موضوع در جایی خطرناک می شود که یک شخصی که از خانواده روحانیون نمی باشد، با تصورات رویایی که از دین و علما برای خود ساخته است وارد حوزه علمیه شود و آهسته آهسته بیابد که فاصله زیادی بین آنچه تصور می کرده با آنچه واقعیت دارد وجود دارد.
در اینجاست که بسیاری از افراد نه راه پس خواهند داشت و نه پیش. چراکه اگر پس از گذشت چندین سال از ورودشان به حوزه علمیه بخواهند از مجموعه حوزه فاصله بگیرند ممکن است مورد تمسخر و سرزنش سایرین قرار بگیرند که به ایشان بگویند دیدی حوزه فایده نداشت؟
دیدی رفتنت به حوزه یک اشتباه بود؟
دیدی در جوانی جو گیر شدی و به تو می گفتیم نرو حوزه ولی گوش ندادی؟
و امثال این سخنان که مانع خروج او از مجموعه حوزویان می شود.
از طرفی نیز این شخصی که دیگر دل ماندن با این مجموعه را ندارد سعی می کند در همین سیستم بماند اما به هر نحوی که می شود، آسیب خود را به آنها وارد کند و یا دین را فقط راهی برای کسب ثروت اندوزی قرار دهد.
یکی از اشخاصی که از زندگی نامه خودنوشتش چنین موضوعی بر می آید که تصور رویایی از این سیستم داشته اما رفته رفته باورهایش تغییر می کند شخصی است به نام «شیخ ابراهیم زنجانی» که از سرشناسان و اهل علم های حوزوی دوره قاجار می باشد.
در بخشی از زندگی نامه وی که دارای نکات لطیفی برا ی طلاب می باشد و این مسئله را خصوصا طلابی که از خانواده غیر روحانی وارد حوزه شده اند به خوبی درک می کنند آمده است:
«[پس از آنکه از ایران برای تحصیلات حوزوی وارد عتبات می شود می نویسد: ] بالجمله، من با یک ایمان و اعتقادی به عتبات وارد شدم که الان فکر میکنم آن درجه هم از سادگی و پاکی دل من بوده. من قطع نظر از این که ائمه را حاضر و ناظر و متوجه به اعمال و نیات و آگاه از آمال و منویات عموم خلق و خودم می دانستم، تصور نمی کردم اصحاب و اتباع ایشان، مانند شهدای کربلا و سایر اتباع و بزرگان که قبر ایشان در عراق مزار است، یکی آگاه از احوال و اعمال مردم نبوده یا زیارت و سلام کنندگان را نشناخته و جواب نگفته و حاجات روا نکنند. من گمان نمیکردم در عتبات هم فسق و دزدی و اذیت مردم باشد. عموم سکنه و مقیمان” آنجاها را پاک، مقدس، بی علاقه به دنیا و غرق عبادات میدانستم، بلکه يقين داشتم اگر کسی در آن جاها مرتکب گناهی شود، امام در خواب و بیداری منع می کند و اگر اصرار ورزد هلاک می نماید. پیوسته معجزات از قبور مطهره از کودکی شنیده بودم و تصور نمی کردم حضرت عباس که پیوسته معجزه اظهار می کند و آن هم همه از غیظ و شجاعت است بگذارد گناهکاری در عتبات زنده بماند. من تصور نمی کردم علما، معروفين، بلکه طلاب، میل به لذایذ دنیا بکنند و میل به جمع مال داشته یا طالب شهرت و ریاست باشند یا به یکدیگر حسد ورزیده کینه ورزی نمایند.»[۱]
اگرچه خیلی از افراد به او ایراد گرفته و او را یکی از عوامل قتل شیخ فضل الله نوری میدانند اما باید دانست که بسیاری از اتفاقاتی که امروز می افتد، حاصل دوران گذشته ی اشخاص می باشد و در بسیاری از موارد، افعالی که از ایشان سر میزند را نمی توان به قطع و یقین به تقصیر و کوتاهی این شخص حواله نمود. زیرا آموزش ها و باورهایی که از کودکی تا به آن روز برای وی پدید آورده اند نیز به قطع و یقین در اعمال امروزش اثر گذار است .
بسیاری از افراد، دین را به شکل واقعی برای مردم به نمایش در نمی آورند بلکه مجموعه ای از رویایی ترین مطالب را برای ایشان بیان می کنند که مردم، یک دین حداکثری را در خیالشان می سازند اما پس از نزدیک شدن مردم عادی به همین مبلغان دین حداکثری، در برخی موارد با خود اندیشه می کنند که اگر دین حداکثری واقعا چنین است پس چرا مبلغان آن که دین را استنباط کردند و مدعی بهشت و دوزخ می باشند به همین گفتار خودشان عمل نمی کنند؟
اگرچه افراد باید
بدانند که عملکرد اشتباه برخی دینداران ارتباطی با اصل دین ندارد اما نتیجه ای که
متاسفانه به وجود آمده این است که در طی سالیان طولانی، این مبلغان، تعداد بسیار
زیادی بمب متحرک و خطرناک را به وجود می آورند که می بایست ثانیه شماری نمود این
بمب ها در چه وقت و چه مکانی سر از کینه خود بر خواهند داشت.
[۱] خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی، ص۱۴و۱۵ – تهران، کویر، ۱۳۷۹