یکی از رایج ترین شیوه های معروفیت در نزد کسانی که اندکی در میان مردم شناخته شده اند این است که هرگاه از مسئولیت های اجتماعی و سیاسی فاصله می گیرند( برخی مسئولین داخلی) سعی می کنند تا مردم را با جملاتی نظیر عدالت خواهی، آزادی و امثال این سخنان فریب دهند تا یاران قابل توجهی را در کنار خود حفظ نمایند و به این طریق سعی دارند تا خود را به نوعی رهبر چپ و اپوزیسیون معرفی نمایند.
این قضیه در آنجا خنده دار و مسخره می شود که اینان خود سابقه ی قلع و قمع مردم عدالت خواه را در پرونده سیاسی داشته اند اما متاسفانه برخی از مردم که تاریخ را فراموش یا مطالعه نکرده اند نمی دانند که این سینه چاکان عدالت خواهی امروز، همان سرکوب گران مظلومین گذشته می باشند و امروز که از اوج دوران قدرت خود افول کرده اند به یاد مظلومان افتاده و سعی در تجدید حیات سیاسی خود دارند.(و باز هرگاه مناصب خود را کسب نمایند، لگد به گرده همین مردم خواهند زد)
بهترین راه تشخیص عدالت خواهی یک شخصیت سیاسی این است که کارنامه وی را مطالعه نماییم که در دوران حضورش در مناصب مختلف، به چه ترتیبی عمل نموده و اگر اثر فراوانی از عدالت خواهی در سابقه وی نیافتیم بلکه بالعکس او را در مقام ظالم یافتیم، اکنون نیز وی را خائن و کاسب جیب مردم معرفی نماییم و هرگاه لب به سخن گشود در دهانش زده تا از دروغ و فریب مردم دست بردارد.
البته این دروغ گویان باز توپ را به زمین دیگران می اندازند و سایرین را مقصر پیشامدهای گذشته معرفی می نمایند اما بر مردم آگاه کشورهای جهان واجب است که یک روز برای همیشه با این بازی توپ را به زمین دیگران انداختن و ترد این فریبندگان مردم، جامعه را از لوث وجود ایشان پاک نمایند و این مهم محقق نمی شود مگر اینکه از همین امروز، اولین قدم های لازم را برداریم چراکه اندیشه ی به فردا انداختن امور، همین شده است که هر روز شاهد هرچه بیشتر شدن فاصله طبقاتی در تمامی کشورهای جهان می باشیم.