متفرقه

 عبارت « آقا زاده» از چه وقت آمد؟

28 ژوئن 2023

عبارت« آقا زاده» که از آشنا ترین عبارت های روزگار ما می باشد به نظر می رسد برای نخستین بار در متون عصر قاجار به کار گرفته شده و اکنون نمونه هایی از کاربرد این واژگان را مشاهده خواهید کرد:

ناظم الاسلام کرمانی(۱۲۴۱-۱۲۹۸ش) در باب« واقعۀ مسجد شاه يا هجرت صغرى» و ایام سال ۱۳۲۳ق / ۱۲۸۴ش می نویسد:

خدا را بشهادت گواه ميگيرم كه آنچه مينويسم صدق است زمانيكه آقايان در حضرت عبد العظيم مشرف بودند مدير در كمال راستى و درستى و خدمتگذارى بطلاب و آقايان بود شب يكشنبه چهار ساعت از شب گذشته آقاى آقا سيد احمد مدير را خواست ايشان بودند و آقازاده‌ها و ميرزا محمد محرر[۱]…اعظام الممالك[۲] خيلى از اين مسئله خوشحال شد كمال پذيرائى را از مدير كرد و گفت حالا عضد السلطان پسر شاه پهلوى شاهزاده تشريف دارند صبر كنيد تا ايشان بروند آنوقت من تفصيل را بحضرت والا عرض ميكنم در اين بين عضد السلطان از اطاق بيرون آمد با عين الدوله هردو از باغ بيرون رفتند اعظام الممالك در بين راه تفصيل آمدن اين سه نفر را از براى شاهزاده ذكر كرد عين الدوله گفت اگر من حالا برگردم خوب نيست حضرات امشب بروند فردا يك ساعت بآفتاب مانده بيايند حضرات مراجعت كردند فردا صبح قبل از آفتاب رفتند در خلوت شاهزاده را ملاقات كردند صدر الممالك گفت آقاى آقا سيد احمد ميل دارند كه ايشانرا بطور احترام بخواهيد كه تشريف بياورند بين شما و آقايانرا اصلاح بفرمايند الحق جناب صدر الممالك خيلى همراهى با ملت و دلسوزى از مردم كردند عين الدوله گفت من اطمينان بقول مدير ندارم از كجا كه اين حرف را آقا گفته باشد مدير گفت اگر حرف مرا كذب ميدانيد بهتر اين است كه جائى را معين بفرمائيد كه خارج از منزل خودتان باشد اعظام الممالك بيايد آنجا آقازاده‌هاى آقا هم تشريف مياورند خودشان مقصود پدرشانرا به اعظام الممالك بگويند تا صدق و كذب من معلوم بشود عين الدوله اين حرف را پسنديد و اين زحمت را بگردن صدر الممالك انداخت چون خانۀ ايشان دو در داشت بنا همچو شد كه قبل از ظهر همانروز اعظام الممالك بيايد منزل صدر الممالك و آقازاده‌ها هم بيايند تا يكديگر را ملاقات نمايند مدير از خانۀ عين الدوله بيرون آمده به آقازاده‌ها خبر داد كه وقايع از اين قرار است كمال خوشوقتى از براى ايشان حاصل شد آقا ميرزا كاظم و آقا ميرزا علينقى و ميرزا محمد محرر با مدير از آن دريكه در كوچۀ قهوه‌چى باشى است رفتند منزل صدر الممالك اعظام الممالك هم از آن دريكه بتكيۀ منوچهر خان است آمد آقازاده‌ها را ملاقات كرد بعد از مذاكرات بسيار معلوم شد كه مدير را خودشان فرستاده‌اند و از طرف آقا آمده است آقازادگان در خصوص آمدن آقا اصرارى داشتند كه حكما بايد كالسكۀ مخصوص شاه را از براى سوارى آقا بياورند در اين باب گفتگوى زيادى با اعظام الممالك كردند آخر بنا شد كه كالسكۀ عين الدوله را باسم كالسكۀ شاه از براى آقا ببرند كريم خان اكرم نظام را هم معين كردند كه او برود عقب آقا اعظام الممالك ده تومان در همان مجلس بمدير داد كه اين پول را شما كرايه درشكه بدهيد و برويد حضرت عبد العظيم به آقا اطلاع بدهيد و بگوئيد كه مهيا بشوند از براى تشريف آوردن[۳]

یحیی دولت آبادی(۱۲۴۱-۱۳۱۸ش) نیز در وقایع سال ۱۳۲۳ق می نویسد:

برگرديم بحال و كار خود روز جمعه دوازدهم ماه ذى القعده الحرام ۱۳۲۳ نزديك غروب آفتاب است نگارنده از حضرت عبد العظيم بشهر ميآيم…خلاصه آقا سيد عبد اللّه را در خلوت ديده بهر عنوان بوده است نوشتۀ مختصرى بخط پسرش از او ميگيرم حاصل مطلبش اينكه ما جز عدالتخانه مطلب ديگر نداريم آن شب نميتوانم مشير الدوله را ملاقات كنم فردا شب بمنزل او رفته نوشته را ميدهم اظهار مسرت ميكند و ميگويد حالا ديگر اميد است بشود قدمى رو بسعادت برداشت در اينوقت كه چهار ساعت از شب گذشته است مشير الدوله بفوريت از طرف عين الدوله احضار ميشود مشير الدوله با نگرانى ميرود و فردا صبح زود بنگارنده مينويسد ديشب امير خان سردار چهار نفر از آقازادگان را با خود بشهر آورده بمنزل اتابك اعظم وارد نموده است تا در باب اصلاح كار و آمدن آقايان بشهر صحبت بدارند و قرارى بدهند در اينصورت ديگر رفتن شما امروز بحضرت عبد العظيم لازم نيست و آن چهار نفر ميرزا مصطفى آشتيانى ميرزا ابو القاسم طباطبائى سيد علاء الدين بهبهانى و آقا ميرزا محسن برادر صدر العلماء هستند. امير خان سردار اين چند نفر را بخانۀ اتابك اعظم وارد كرده تا عنوان مطلب را منقلب نمايند و بگويند آقايان پسران و كسان خود را بخانۀ اتابك فرستادند و از او تقاضاى اصلاح كار را نمودند دولت هم بصرافت طبع با آنها همراهى كرده مقاصدشان را هرطور خودش خواست بپذيرفت نگارنده از شنيدن اين خبر متألم ميشوم زيرا كه از يكطرف از روحيات آقازادگان بيخبر نيستم و از طرف ديگر عين الدوله را ميشناسم كه مرد زيرك كاركن است و راه كار را نيكو بدست آورده آقازادگان را كه رام و موافق كرد كار آقايان را ساخته و ديگر نه از مشير الدوله‌ها كارى ساخته است و نه از كسانيكه براى مصالح مملكتى و تحصيل قانون ميخواستند از اين اوضاع استفاده كرده باشند تنها يك چيز موجب اميدوارى است و آن اين است كه كم‌كم مردميكه در حضرت عبد العظيم هستند و جمعى از كسانيكه در شهر ميباشند در اين كشمكشها با حرف قانون و عدل و مساوات گوششان آشنا شده شيرينى اين كلمات را احساس نموده اشتهاى كاذبى هم باشد بهمرسانيده‌اند و اقبالى هم كه بآقايان از طرف مردم شده براى اين بوده است كه آنها حرف قانون و عدالت زده‌اند در اين صورت اگر براى حفظ ظاهر هم باشد ناچارند مسئلۀ تأسيس عدالتخانه را هم تا يك اندازه تعقيب نمايند خلاصه آقازادگان شب را در خانۀ اتابك ميمانند و پذيرائى كامل از آنها ميشود اتابك كه سابق زيرچشمى هم بآنها نگاه نميكرد حالا دوستانه در كمال خوشروئى و رفاقت با آنها سلوك ميكند و از تملق‌گوئى هم دريغ ندارد معلوم است چقدر موجب خوشحالى آنها است فرداى آنروز اتابك ميرود بدربار براى گرفتن دستخط شاه و انجام مقاصد آقايان خبر آمدن آقازادگان بخانۀ اتابك در شهر منتشر ميشود براى اينكه در ورود آقايان تعطيل عمومى بشود جمعى زن و مرد ميريزند ببازار و شهرت ميدهند كه آقازادگان را در خانۀ اتابك توقيف كرده‌اند و با هياهوى بسيار بازار را تعطيل ميكنند در صورتيكه توقيفى در كار نبوده است اتابك اعظم از بسته شدن بازار متوحش شده با تلفون از دربار با آقازادگان صحبت داشته اظهار مهربانى ميكند و ميگويد دستخط همايون را فورا خواهم آورد و بعد از ساعتى آمده دستخطى از شاه ميآورد كه حاصل آن اجازۀ تأسيس ديوان عدالت دولتى براى احقاق حقوق ملت است – آقازادگان بدون اينكه ملتفت نكتۀ مطلب بوده باشند قبول كرده ميگيرند و ميروند بحضرت عبد العظيم و بآقايان ميگويند كار تمام شد بايد فردا شهر رفت اما در همان شب…[۴]

عبدالله مستوفی( ۱۲۵۵- ۱۳۲۹ش) در بخش وقایع ایام کودکی خود که مصادف با روزگار ناصرالدین شاه بوده می نویسد:

ميرزا در اين مجلس و پاى ساز ميرزا محمود ضرب هم ميگرفت ولى جز باقر گركانى پيشخدمت محرم ميرزا محمود كسى از اين ضربگيرى ميرزا خبر نداشت. باقر پسرى ده دوازده ‌ساله داشت و خيلى مايل بود كه اين پسر خط و ربطى پيدا كرده مثل ميرزاهاى در خانه با آقا زاده‌ها همنشين شود، ولى البته رسم نبود كه بچه نوكرها با آقازاده‌ها هم‌مشق شوند.[۵]

در کتاب«‌مراسلات طهران» که حاوی نامه های نام ميرزا حسن خان به ميرزا حسين خان، رييس گمرك كاشان، از تاريخ ۴ ربيع الثّانى ۱۳۰۴ تا ۱۰ جمادى الثّانى ۱۳۰۹ است آمده:

در خصوص اراضى باغ لاله‌زار را سابقا مرقوم فرموده بوديد، اين اوقات سركار آقا ميرزا شيخ با مباشر اين كار محمّد تقى خان گفت‌وگو كرده‌اند قدرى زمين از آن‌جا ابتياع نمايند. ذرع يك تومان الى هشت هزار دينار صحبت است، لكن آب آن هنوز در آتيه ابهام است. شنيدم جناب مخبر الدّوله مذاكرۀ خريد تمام آن اراضى را فرموده‌اند. و آب مخبر الدّوله تمام آن اراضى را مشروب خواهد كرد. خانه‌اى است كه واقع شده است مقابل خيابان جديد در خيابانى كه به طرف ميدان توپ‌خانه مى‌رود كه اگر سردرى براى آن خانه بنا شود، تمام خيابان جديد الاحداث و باغ لاله‌زار را در تحت نظر، ناظر خواهد بود. اگر كسى از خيابان پشت خانۀ جناب مخبر الدّوله، كه نزديك دروازۀ شهر و پشت باغ كنت است حركت نمايد، اين در به خطّ مستقيم ديده خواهد شد و اين خانه مشتمل است بر بيرونى و اندرونى و طويله و بهارينه و باغچۀ بسيار خوب. الحال آقازاده پسر حاجى كريم خان كرمانى در آن خانه نشسته است و ماهى دوازده يازده تومان كرايه مى‌دهد. دو روز قبل به اتّفاق سركار ميرزا زين العابدين خان به ديدن ايشان رفتيم. در آن‌جا صحبت شد كه صاحب اين خانه مقروض است و اراده دارد اين‌جاها را بفروشد. لكن چون ديگرى هم قدرى از اين خانه‌ها را به اشتراك مالك است و هنوز براى فروش سهم خود حاضر نشده است، صاحب بيش‌ترى از خانه‌ها قدرى متمايل است. لكن از قرارى كه آقازاده مى‌گفتند مى‌توانيد اين خانه‌ها را از هردو خريدارى نماييد. چون وقتى خودشان مذاكرۀ خريد كرده‌اند و آن‌ها هم راضى شده‌اند، به‌واسطۀ نداشتن هزار تومان قرض، كه الآن هم دارند، ممكنشان نشده است و مى‌توان ذرعى دو تومان خريد.سركار ميرزا زين العابدين خان خيلى تعجّب كردند كه اين خانه‌هاى عالى و در اين موقع و محلّ مرغوب و اللّه هيچ نسبتى ندارد با آن زمين‌هاى بى‌آب كه اشجار آن را هم ديوان، حسب المقرّر، به جهت مخارج خيابان جديد مى‌برد و حاضرند اگر رأى آن محبوب قرار گيرد، آقازاده را ملاقات كرده، ايشان را وادارند كه به اسم خودشان اين خانه‌ها را ابتياع و بعد منتقل به سركار نمايند. خيلى بر آقازادۀ مشار اليه سخت است كه سر هر ماه صاحب‌خانه كرايه را دريافت مى‌دارد و اگر مالك آن‌ها شخص ديگرى شود، سر سه ماه يا شش ماه وجه اجاره بگيرد، ايشان خيلى خشنودند، زيرا كه همه وقت تنخواه موجود و حاضر نيست و در اين فرجه موجود خواهد شد.[۶]


[۱] تاریخ بیداری ایرانیان، محمد بن علی ناظم‌ الاسلام کرمانی،ج ۲، ۲۹۰، امير کبير، ۱۳۸۴٫

[۲] اعظام الممالك فراشباشى و پيشكار بلكه جملة الملك عين الدوله بود و شخص بدذاتى نبود در اين اواخر ترقى فوق العاده بهمرسانيد

[۳] تاریخ بیداری ایرانیان، محمد بن علی ناظم‌ الاسلام کرمانی،ج ۲، ۲۹۰ و ۲۹۱، امير کبير، ۱۳۸۴٫

[۴] حیات یحیی،  یحیی دولت‌آبادی،ج ۲، ص۲۹و۳۰، عطار، ۱۳۷۱٫

[۵] ‌شرح زندگانی من، عبد الله مستوفی، ج ۱، ص۲۴۷، زوار، ۱۳۸۴٫

[۶] مراسلات طهران، مبصرالسلطنه حسین، ص۱۸۹و۱۹۰ کتاب سيامک، ۱۳۸۴٫

سینا صابری