ماوراءالطبیعه

خلاصه ای در باب شناخت عارف الهی

25 آگوست 2023

در باب شناخت عارف واقعی سخنان بی پایه و اساس مختلفی در جامعه شیوع دارد که مثلا می گویند:« کسی که عارف واقعی باشد، چیزی از کرامات خود را برای دیگران نقل نمی کند» و این توهم از یک بیت شعر نشات گرفته است که می گوید:« هر کرا اسرار کار( حق؟) آموختند *** مُهر کردند و دهانش دوختند». یا بعضا تصور می کنند که عارف واقعی در مبارزات اجتماعی شرکت نمی کند و سایر سخنان« من در آوردی» دیگری که در بین سطوح مختلف افراد جامعه در این مسئله وجود دارد.

پیرامون این موضوع می بایست چند نکته را خدمتتان عرض نمایم:

شناخت عارف از غیر عارف، تنها از کسی و راهی میسور خواهد شد که نسبت به علوم مرتبط با عرفان( علم شریعت، علوم غریبه، آشنایی با عرفان مکاتب و مذاهب گوناگون، اطلاع از بیماری های روانی مرتبط و…) اطلاعات کافی داشته باشد و سپس در جایی که به مراحل و مدارج بالایی از این علوم رسد( که در هر عصری شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند) به اظهار نظر در این باب بپردازد و لذا اینکه هرکسی از راه برسد( ولو یک استاد ادبیات و عرفان یا یک روحانی) و بدون اطلاع از علوم مرتبط با عرفان بخواهد راجع به آن نظر دهد، یک شوخی شرم آور خواهد بود.

اما بعد:

بیان کرامت، منعی از سوی شارع نداشته و ندارد. وقتی ردعی از سوی شارع وجود نداشته باشد اینکه از فعل یا سخنی جلوگیری نماییم، سخن باطلی است منتها نکتة اساسی که اکثر افراد توجهی به آن ندارند آن است که کدامین از خرق عادت ها را می توان کرامت دانست؟ آیا هرکسی اطلاع از برخی غیب های انسانی داد یا کفش هایش جلوی پایش جفت شود یا امثال این قبیل افعال را می توان عارف الهی دانست؟

پاسخ به قطع و یقین، منفی خواهد بود چه اینکه این امور با همراهی برخی از اجنه( حتی اجنه شیطانی)، ممکن خواهد شد و چیز عجیب و غریبی نبوده و نیست و چه بسیار افرادی که مردم را با این امور سطحی فریب می دهند.

 از طرف دیگر اگر کسی امور خارق عادت نداشته باشد نیز الزاما غیر عارف شمرده نمی شود. به عبارت دیگر، ملاک در عارف و غیر عارف بودن، اصلا به ثمر رسیدن خارق عادت از سوی اشخاص نیست، اگرچه در برخی اوقات ممکن است شخصی که رعایت دستورات الهی را کرده با اتفاقات غیر منتظره و مثبتی همراه شود چنانکه پروردگار می فرماید:« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ…[۱]– و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم».

پس عارف حقیقی کیست؟

برای عارف الهی حقیقی تنها یک نشانه وجود دارد و آن این است که یک فرد، از نظر فکری و عملی، ۱۰۰% مطابق با دستورات وحیانی عمل نماید و هیچ فکر و عملی که برگرفته از وحی نمی باشد را ترویج نکند در نتیجه این فرد مصداق این آیه خواهد شد:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ…[۲]– ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید»؛ که این آیه، خلاصه ای از تمام عرفان الهی است که به وضوح تبیین می کند برای رسیدن به نور حقیقی در دنیا تنها یک راه وجود دارد که ایمان به خدا و رسول و عمل به فرمان خداوند است.

عمل به دستورات وحیانی، یعنی عمل واقعی به تمامی دستورات وحی نه آنکه برخی را انجام دهند و برخی را ترک نمایند زیرا می شود مصداق« الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ-[۳] همانها که قرآن را تقسیم کردند»؛ هرچه به نفعشان باشد و ضرری به آنها وارد نکند را قبول نمایند و هرچه را حوصله انجام آن را نداشته باشند یا دوست نداشته باشند به بهانه های مختلف رها نمایند.

مثلا آنجا که می گوید در مسیر عدالت و رفع ظلم، با جان و مالتان مبارزه نمایید یعنی اولا افراد آگاه بشوند که ظلم و عدل دقیقا چه می باشد و ثانیا از برای تحقق آن، جانشان را در این مسیر بگذارند و برای آن هم پول خرج نمایند« الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ  وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۴]– آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند!».[۵]

و از اینجا دانسته می شود که عارف بودن به معنای ترک دنیا و گوشه نشینی و ترک امور اجتماعی نیست زیرا چه بسیار آیاتی که در باب اجتماع و ساختن اجتماع سالم وارد شده و آن را واجب کرده و گوشه نشینی و این قبیل امور از ابداعات مسیحیان بود که مورد رضایت خداوند هم واقع نشد«وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا…[۶]– و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم؛ و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند».

و باز دانسته می شود که عارف بودن به معنای حرام کردن امور حلال خداوند بر خود نیست« لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ…[۷]– چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بر خود حرام می‌کنی؟» و لذا عارف از حلال خداوند به اندازه ای که اجازه داده است بهره مند می شود و شُکرش را نیز به جای می آورد.( به شرط انکه اسراف نکند و وارد امور منهی دیگر نشود )

پس اینکه برخی تصور می کنند اگر کسی عارف است نباید فلان غذاها را بخورد، فلان لباس ها را نپوشد، فلان سخنان را نگوید و چنین و چنان نکند اینها ارتباطی با عرفان الهی ندارد؛ بله در عرفان« من در آوردی» برخی افراد که عرفان را مساوی مرتاض بودن یا صوفی گری می دانند این قبیل مسائل به غلط رخنه کرده است.

این بود خلاصه ای از شناخت عارف الهی


[۱] اعراف، ۹۶

[۲] حدید،۲۸

[۳] حجر، ۹۱

[۴] توبه، ۲۰

[۶] حدید، ۲۷

[۷] تحریم، ۱

[۵] آنهایی که دَم از علی( علیه السلام) می زنند و خود را شیفته و پیرو او می دانند باید بدانند که با دستور ایشان، صدها نفر در جنگ ها کشته شدند و بخش قابل توجهی از دوران حکومت وی در جنگ و اصلاح جامعه گذشت و در نهایت با ضربت شمشیر به شهادت رسید.

سینا صابری