عدالت اجتماعی

چرا وقتی بسیاری از افراد به مسئولیت میرسند، وعده هایی که می دادند را اجرا نمی کنند؟

29 دسامبر 2023

حتما بارها و بارها به این مسئله برخورد کرده اید که برخی افراد پیش از رسیدن به یک مسئولیت از ایرادهای موجود در یک سیستم گفته اند و از وضعیت موجود اظهار ناراحتی می کنند اما پس از رسیدن به آن مسئولیت انگار آبی بر روی سخنان قبلی خود میریزند و به تدریج به یک فرد نسبتا خنثی تبدیل میشوند. این مسئله از چند جهت قابل بررسی است که به اختصار می توان عنوان کرد:

۱٫ برخی از ابتدا دروغ می گفتند تا فقط بتوانند آن مسئولیت را کسب نمایند و چاره ای جز دروغ گویی به مردم و سخنان به اصطلاح پوپولیستی( عوام گرایی) نداشته اند و مردم فقط پلّه ای برای رسیدن به آرزوهایشان بوده اند.

*

۲٫ برخی از ابتدا قصد خیر داشته اند اما وقتی وارد سیستم می شوند مشاهده می کنند که اصلا در قواره مدیریت و مبارزه برای اصلاح امور نیستند.

    شاید بپرسید پس اگر فردی متوجه شد که به درد یک کار نمی خورد چرا کنار نمی رود؟ پاسخ این است که بسیاری از افراد وقتی به مسئولیت های عالی نائل می شوند یعنی ارتقاء رتبه اجتماعی و اقتصادی پیدا کرده اند و در این شرایط، بسیار دشوار است که این فرد و اعضای خانواده اش با خودشان کنار بیایند تا تنزل رتبه را تجربه کنند، پس بسیاری از افراد سعی می کنند به هر ترتیبی که شده جایگاه خود را از دست ندهند و در این صورت مشاهده می کنید که نه تنها وعده های قبل از رسیدن به مسئولیت را فراموش می کنند بلکه بر خلاف آنچه می گفتند هم عمل می کنند تا یک وقت کنار گذاشته نشوند و مشکلات دیگری برایشان ایجاد نشود.

*

۳٫ عده ای هم از ابتدا قصد خیر داشته اند اما یک مسئله درون فردی مانع از خدمت رسانی آنها می شود و آن این است که بسیاری از افراد وقتی به یک هدفی می رسند به نوعی حس رضایت را دریافت می کنند و بعدا متوجه می شوند که نهایت آرزوی آنها، همان نقطه هدف بوده و انگیزه ای برای ادامه کار نخواهند داشت. اینکه چرا این مسئله به وفور پیش می آید و راه حل آن چیست، سخن دیگری است.

*

۴٫ برخی بر این تصور بوده اند که با بعضی کارها می توان تغییرات اساسی در یک سیستم ایجاد کرد اما وقتی وارد سیستم می شوند مشاهده می کنند که چالش های پیش روی آنها فراتر از تصور آنها بوده و به دو امر برون فردی بازگشت دارد که عبارتند از: الف) مشکلات داخلی سیستم؛ ب) مشکلات خارجی. به عنوان مثال فردی که قصد دارد در یک انتخابات استانی یا کشوری پیروز شود، پس از رسیدن به جایگاه مدّ نظر خود مشاهده می کند که علاوة بر قوانین ناکار آمد داخلی با چالش افراد مخالف خود هم رو به رو شده است. در نتیجه اگر قدرتشان از شما بیشتر باشد شما را دیر یا زود نابود خواهند کرد و اگر قدرتشان مساوی یا کمتر از شما باشد آنچنان خللی در کارها وارد می کنند که عملا بسیاری از برنامه ها را بدون نتیجه خواهند گذاشت.( این مخالفان با انگیزه های مختلف سیاسی و اجتماعی حضور دارند که برخی شناخته شده هستند و برخی را هیچ وقت نمی توانید بشناسید). از مشکلات خارجی هم می توان مثال ساده ای زد که شما به عنوان یک مسئول قصد داشته اید فلان کارخانه یا تولیدی یا… را ایجاد کنید اما انتخابات ریاست جمهوری فلان کشور و یا حوادث غیر مترقبه ای که در یک کشور دیگر رخ دهد ممکن است به اختلال در برنامه های افراد منجر شود نظیر آنکه بنا بود فلان قرارداد را ببندید تا قطعات مشخصی را وارد سیستم خودتان کنید که حوادث در آن کشور سبب تغییر در برنامه های شما خواهد شد.

*

نکته بسیار مهم:

قدرت آنچنان لذت و جذابیتی دارد که بسیاری از افراد که هر چقدر هم قصد داشته اند برای خدا یا خدمت به مردم به یک مسئولیت برسند و فعالیت نمایند، پس از رسیدن به مسئولیت تا وقتی مجبور نباشند دیگر حاضر نمی شوند دست از آن بردارند و هرچه قدرت بیشتر باشد، رها کردن آن هم سخت تر می شود و هزار یک توجیه برای ماندن در قدرت پیدا خواهید کرد. تا وقتی به یک قدرت واقعی تبدیل نشوید، عمق این لذت را درک نخواهید کرد و به قول معروف:« حَلوای لَن ترانی*** تا نخوری ندانی». اینکه صرفا بگویید من با بقیه فرق دارم و هیچ وقت اینطوری نمی شوم هیچ ضمانت اجرایی به دنبال نخواهد داشت و لازم است در مسائل مختلف این مسئله را تجربه کنید و ببینید در آزمایش های سخت چگونه عکس العمل نشان خواهید داد و آیا واقعا عدالت را برای خود، خانواده و دوستانتان هم اجرا خواهید کرد یا خیر؟ به عنوان مثال افرادی که سوار ماشین می شوند و حقوق سایر وسایل نقلیه و عابرین پیاده را رعایت نمی کنند یا کسانی که انواع فرارهای مالیاتی رو تجربه می کنند یا کسانی که در مسائل علمی از هر نوع تقلب و سرقتی خودداری نمی کنند یا اعضای خانواده ای که حقوق متقابل یک خانواده را رعایت نمی کنند چه تضمینی دارند که پس از رسیدن به مسئولیت های بالاتر، عدالت را اجرا نمایند در حالی که از اجرای عدالت در مسائل بسیار کوچک عاجز هستند؟

وقتی به مسئله اینطوری نگاه بشود یقین می کنید که بسیاری از افراد، ذاتا شبیه اختلاس گران کلان، مفسدان سیاسی و اقتصادی و هر چیزی که باعث ناراحتی جامعه شده است می باشند و اگرچه بالفعل دزد نشده اند اما بالقوه یک دزد کوچکی درونشان وجود دارد که پس از رسیدن به فرصت، بزرگ خواهد شد.

رسیدن به مناصب عالی هر سیستمی، نیاز به تجربه دارد تا فرد به تدریج آموزش ببیند که پس از رسیدن به قدرت، خود را گُم نکرده و لگد پرانی نکند.

سینا صابری