اینکه کسی از پاسخگویی محمدرضا شاه به خبرنگاران سخن بگوید:« قبل انقلاب… خبرنگاران مجبورش می کنند پاسخ بدهد…» حرف عجیبی است و از آن عجیب تر این است که آقای جواد اطاعت به عنوان استاد علوم سیاسی این سخن را بگوید…
آیا ایشان در خصوص ترور و کشتن برخی خبرنگاران و سانسور مطبوعات در عصر پهلوی مطالعه داشته اند یا صرفا سخنان پوپولیستی به زبانشان جاری کرده اند؟
پاسخ به این مسئله که آیا واقعا محمدرضا شاه به خبرنگاران پاسخگو بوده است یا خیر را بهتر است به اسناد و مدارک موکول کنیم چه اینکه حرف بدون سند، باد هواست و در نهایت نتیجه ای جز استهزا در پی ندارد.
پس از استعفای رضا شاه از سلطنت و در میان سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ فرصت بیشتری برای ایفای نقش مطبوعات و آزادی آنها پدید آمد اما بار دیگر پس از سقوط دولت مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بحث از سانسور و نظارت بر مطبوعات شدت بیشتری یافت چنانکه در دولت زاهدی، نظارت بر مطبوعات بر عهده فرمانداری نظامی تهران قرار گرفت و پروانه انتشار صدها روزنامه و مجله لغو شد و نشر مجدد آنها منوط به اخذ پروانه جدید شد.
پس از تشکیل سازمان امنیت و اطلاعات کشور( ساواک) در ۱۳۳۵ امر نظارت بر مطبوعات به آنها واگذار شد[۱]. بنابراین تمامی مجوزات انتشار روزنامهها و مطبوعات جدید و نیز تأیید صلاحیت سیاسی و اجتماعی سردبیران و نویسندگان آنها توسط این سازمان صورت میگرفت. پس از این بود که روزنامهها و مطبوعات به دفعات تعطیل شده و نیز فهرست بلند بالایی از نویسندگان ممنوع القلم ایجاد شد. [۲]
در ذیل نمونه ای از پاسخ گویی به خبرنگاران« با زبان تعطیل شدن و سانسور آنها» در عصر محمدرضا پهلوی مشاهده می شود





[۱] مطبوعات ایران در برابر سانسور۱۳۳۲-۱۳۷۷٫
[۲] سانسور مطبوعات در دوره پهلوی دوم.