در موارد متعددی مشاهده می شود که در کتب و مقالات نگاشته شده (بالاخص در حوزه علوم نظری و انسانی) مطالبی مطرح شده که برای آن، منبعی (رفرنس) هم ذکر کرده اند و به عبارت دیگر قول خود را مستند به گفتار یا نوشتار شخص دیگری کرده اند.
پس از مراجعه به آن منبع (رفرنس) مشاهده می شود که اصلا چنین چیزی در آن منبع وجود ندارد یا اصل موضوعی که به عنوان قول دیگری به کار رفته است از چنین فردی صادر و بیان نگردیده.
جمع کثیری از نویسندگان و قائلین بعدی هم بدون آنکه به آن منبع اولیه مراجعه نمایند به اعتبار و با اعتماد به اینکه در کتاب اخیر، چنین ارجاعی داده شده است تصور می کنند که واقعا فلان موضوع، در فلان کتابِ منبع و مرجع بوده و آن را به دیگران منتقل می کنند.
تسلسل دانش باطل در برخی از موضوعات قرن هاست که ادامه یافته و مع الاسف کثیری از نویسندگان و محققان و بعضا متخصصین برخی رشته ها نیز با عدم مراجعه به منابع اولیه به ادامه یافتن این دانش باطل در نوشته های خود کمک می کنند.
در برخی از موضوعات و حوزه ها این مسئله آنقدر فاجعه بار است که گاهی به نظر می رسد تمام کتب آن موضوع را می بایست امحاء کرد و آنها را از نو نگاشت چراکه اصل بنای بحث آنها بر یک موضوع غیر واقعی و جعلی بنا شده است و نویسنده به گمان آنکه فلان موضوع، واقعا وجود داشته به طرح بحث پرداخته.