در جوامع اسلامی گاهی با برخی از عالمان دینی رو به رو می شویم که صرفا در موضوعاتی از جامعه وارد می شوند که کوچکترین مشکل و تهدیدی از سوی حاکمان جامعه یا مردمان جامعه، متوجه آنها نشود.
مثلا اگر مسئولین یک جامعه به خطا روند، آنها عکس العمل قابل توجهی از خود به نمایش نمیگذارند و سکوت می کنند حال اینکه اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارند و می دانند که سکوت ایشان مصداق «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ»[۱] در دین است.(که البته خیلی راحت با یک توجیه اجتهادی، عدم وجوب امر به معروف را نتیجه می گیرند و باز آنقدر هنرمند می باشند که حرمت امر به معروف را در اینجا نیز نتیجه گیری می کنند)
ترس آنچنان وجود ایشان را فرا گرفته که انتقاد از مسئولین رده بالا که هیچ، انتقاد از مدیران رده پایین دولتی ( مثل شهرداری ها و…) را هم به خود راه نمی دهند.
اینان فقط مدعی پیروی از اهل بیت می باشند اما جالب اینکه اگر جنگی به وقوع رسد از جنگیدن به مثل علی بن ابی طالب(ع) و حسین بن علی(ع) پرهیز می کنند. اگر جنگی نباشد و بخواهند سخن حق را بگویند از افتادن در زندان همچون موسی بن جعفر(ع) و امام عسکری(ع) نیز پرهیز می کنند و از آن بالاتر هیچ گاه عملی انجام نمی دهند که خدایی ناکرده مثل یازده امام خود شهید شوند.
در برخی موضوعات آنچنان حساسیتی داشته و دارند که انسان تعجب می کند مثلا استفاده از مال خمس و زکات نداده را مُبطل حالاتی از عبادات برای مردمان می دانند اما اگر همین مردم به فقر و تنگ دستی برسند و این علما بتوانند از مظلوم دفاع نمایند، با توجیه اینکه صدای ما به مسئولین نمی رسد، مانند سایر توجیهات، شانه از زیر مسئولیت قطعی خود خالی می کنند.
تمامی نهج البلاغه را خوانده و می دانند که در خطبه ۳ آمده است « اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لايُقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم – عهدى که خداوند از علما (و دانشمندان) گرفته که در برابر شکمبارگى هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ مظلومى سکوت ننمایند.»[۲] اما این خطبه ها هیچ گاه در نزد برخی از ایشان به مرحله عمل نمی رسد.
و این حکایت بسیار جالبی است در جایی که بسیاری از ایشان که در مقابل ظلم، سکوت می کنند لا اقل دو سوم از عمرشان گذشته و به سراشیبی عمر وارد شده اند و همچنان در مواضع خود احتیاط می کنند که این چند صباح باقی مانده از عمرشان به درگیری فکری و تنش سپری نشود.
این گونه علما کجا
علمای مشروطه خواه و مشروعه خواه کجا که با هر نگرشی که داشتند با دل و جان به
صحنه اجتماع و خطرات آن روی می آوردند و آنچه از سیاست دینی استنباط کرده بودند را
به مرحله ظهور رساندند.
[۱] ۱۵۰/سوره نساء
[۲] خطبه ۳ نهج البلاغه