فقهای نه چندان گذشته ی ما دارای روحیات خاصی بودند که امروزه در اکثر علمای حوزه های علمیه دیده نمی شود. یک نمونه ی بسیار مهم آن، نقش آفرینی ایشان در امور اجتماعی بود که نسبت به وقایع پیش آمده در جامعه، عکس العمل نشان می داده و اعلان حضور می کردند.
مثلا در قضایای مشروطه و مشروعه و تحریم تنباکو و بسیاری دیگر از موارد، با حضور ایشان بود که جریانات اجتماعی رنگ بوی دیگری می یافت و بسیاری از ملت به جوش و خروش در می آمدند.
اما امروزه شاهد دوران افول بسیاری از آن روحیات و مسئولیت پذیریها هستیم که بسیاری از مدعیان عالم فقاهت بدون اینکه عمل مثبتی در جهت اصلاح جامعه بردارند به گوشه ای رفته و روزگار خود را با چند وعده نماز و امثال این کارها سپری می کنند و با گفتن یک جمله ی ما نمی توانیم کاری کنیم یا چه کاری از دست ما بر می آید خود را راحت می کنند. اما به راستی اگر نمی دانید چه باید بکنید، همین کتاب هایی که در باب علمای ۳۰۰ سال پیش تا به امروز نوشته شده(از فعالیت های سیاسی ایشان) را به سرعت یک مطالعه کنید تا مشخص شود چه باید کنید.
به زودی زود علمای ما خواهند یافت که اگر به صورت جدی و موثر در سطح علنی جامعه به اصلاح امور در قواره ی یک عامل اصلاح(مُصلح) بر نیایند، شاهد افول و سقوط همین اسلام زخم خورده و نیمه جان خواهیم بود و این افول دودش به چشم همگان خواهد رفت.